حضرت امام باقر عليه السلام

وبلاگ خبري،مذهبي،اجتماعي،فرهنگي

وبلاگ صفر المظفر

۲۳ بازديد
مطالب ويژه نامه ماه صفر-ويژه نامه ماه صفر-صفر - تبيان-ويژه نامه ماه صفر- ويژه ماه صفر-(ويژه نامه ماه صفر)-اربعين حسيني-يك اربعين حماسه - ويژه نامه اربعين حسيني -اربعين حسيني - ويژه نامه اربعين حسيني عليه السلام-يك كاروان شكوه - ويژه نامه اربعين حسيني-ويژه نامه اربعين - مؤسسه جهانى سبطين (ع)-ويژه نامه آخر صفر ،رحلت حضرت محمد(ص)، شهادت امام حسن(ع) و شهادت آقا-ويژه نامه چند رسانه اي «صفر نامه-ويژه نامه دهه آخر صفر-ويژه نامه دهه آخر صفر-حضرت رسول اكرم، امام حسن مجتبي(ع)، امام رضا عليه السلام - شهيد آويني-انتشار ويژه نامه هاي دهه آخر صفر در سايت «شهيد آويني»-ره توشه ماه صفرالمظفر+دانلود-چرايي نحوست ماه صفر-در ماه صفر صدقه فراموش نشود

وبلاگ محرم الحرام

۲۱ بازديد
مجموعه ويژه نامه هاي محرم الحرام - راسخون-ويژه نامه محرم و حماسه خونين كربلا-ويژه نامه "آفتاب محرم"به مناسبت آغاز ماه محرم الحرام-غروب سرخ؛ ويژه نامه محرم الحرام-ويژه نامه محرم الحرام-فرهنگ نامه محرم-تا ابد داغ - ويژه نامه محرم الحرام - مقالات - راسخون-مطالب ويژه نامه ماه محرم الحرام-ويژه نامه چندرسانه اي جامع دهه عاشقي-ويژه نامه محرم-نوحه وروضه-زيارت عاشورا-ويژه نامه صوتي مداحي محرم الحرام-روز شمار عاشقي-مقتل امام حسين عليه السلام

امام حسين(عليه السلام) فرزند امام علي بن ابيطالب(عليه السلام) و بزرگ بانوي عالم، فاطمه زهرا (عليهاالسلام) است. او در روز سوم يا پنجم ماه شعبان سال چهارم هجرت، بعد از امام حسن مجتبي در مدينه به دنيا آمد. در روايات فراواني آمده است كه آن حضرت از بطن مادر در شش ماهگي - چون يحيي بن زكريا(عليه السلام) - به دنيا آمد.(1) حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) هشت سال با جد خود و سي و هشت سال همراه با پدر و چهل و هشت سال با برادرش امام مجتبي(عليه السلام) و ده سال پس از امام مجتبي(عليه السلام) زندگي كرده است. شهادت سومين امام ما در سال 61 هجري اتفاق افتاده است. بنابراين عمر شريف ايشان 57 سال و چهار ماه و 25 روز خواهد بود.(2)

 

امام در زمان جدّ، پدر و بردار

امام حسين(عليه السلام) بسيار مورد علاقه جد بزرگوار، پدر و برادر خود بودند. سخنان پيامبر گرامي و شيوه برخورد آن حضرت با سالار شهيدان گوياي اين مدعاست؛(3) در دوران امام علي(عليه السلام) و در پيكارهاي متعدد در بصره، صفين و نهروان و ... امام حسين(عليه السلام) حضور فعال داشت؛ اما امام علي(عليه السلام) هيچگاه به او و ديگر برادرش اجازه پيكار نمي‌داد، و مكرر برادران ديگر چون اباالفضل العباس، محمد حنفيه را به نبرد مي‌فرستاد، تا آنجا كه محمد حنفيه به معاويه گفت: «من دستان علي (عليه السلام) بودم و دو برادر من حسن و حسين(عليه السلام) چشمان مبارك پدرم بودند؛ چرا كه هميشه دست از چشم حراست مي‌كند.»(4)

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آن دو(حسن و حسين) را امام معرفي فرمود: «ابناي هذان امامان قاما او قعدا؛ حسن و حسين هر دو امام‌اند، خواه قيام كنند يا نكنند.» پس از امام مجتبي(عليه السلام) امام حسين(عليه‌السلام) سكوت اختيار فرمود تا عهد با معاويه پايدار بماند، و شايد مصالح ديگري براي جامعه اسلامي پديد آيد.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آن دو را امام معرفي فرمود: «ابناي هذان امامان قاما او قعدا(5)؛ حسن و حسين هر دو امام‌اند، خواه قيام كنند يا نكنند.» پس از امام مجتبي(عليه السلام) امام حسين(عليه‌السلام) سكوت اختيار فرمود تا عهد با معاويه پايدار بماند، و شايد مصالح ديگري براي جامعه اسلامي پديد آيد.

 

امام حسين(عليه السلام) پس از معاويه

در نيمه رجب سال 60 هجري، معاويه از دنيا رفت.(6) يزيد جايگزين او شد. يزيد نامه‌اي به والي مدينه «وليد بن عقبه» نوشت و از او خواست كه از امام حسين(عليه السلام)، عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر بيعت بگيرد.(7) ابن زبير و ابن عمر در اواخر ماه رجب از مدينه فرار كردند؛ اما امام حسين(عليه‌السلام) از بيعت امتناع ورزيد.(8)

«مروان بن حكم» علي الدوام والي مدينه را بر گرفتن بيعت از امام تحريك مي‌كرد تا اين كه شب يكشنبه - دو روز مانده به پايان رجب - امام به سوي مكه حركت فرمود.(9)

سحرگاه روز عاشورا امام را خواب ربود. هنگامي كه بيدار شد، ياران را از روياي صادقانه خويش با خبر ساخت. آن حضرت فرمود: «سگاني را ديدم كه مرا گاز مي‌گرفتند اما شديدترين آنها بر من سگي بود كه به پيسي و برص مبتلا بود.»(10)

و بعد از آن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را در خواب مي‌بينند كه به دنبالشان اصحاب آن حضرت بوده‌اند، در حالي كه فرموده بود: «تو شهيد اين امت هستي؛ اهل آسمان‌ها و ملكوت اعلي تو را بشارت مي‌دهند، امشب افطار نزد من هستي، شتاب كن و هيچ تاخير مينداز، پس اين ملكي است كه از آسمان فرود مي‌آيد تا كه از خون شما برگيرد و در شيشه‌اي سبز قرار دهد.»(11)

در تمام بخش‌هاي نهضت كربلا، قطب و مدار حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) بود. در اينجا به تنهايي امام و «وتر الموتور؛ تنهاي تنها» بودن آن بزرگ مي‌پردازيم.

 

امام در صبح گاه عاشورا

سپاه ابن سعد آراسته بود و امام(عليه السلام) نيز سپاه خود را آراست. چشم امام به سپاه ابن سعد افتاد و دستان خويش را بلند كرد و اينگونه خدا را خواند: «پروردگارا! تو در هر گرفتاري مورد اعتماد من هستي؛ و تو در همه سختي‌ها اميدم هستي. هر امري كه اعتماد به آن داشته و وعده داده شده‌ام تنها از جانب تو بر من نازل مي‌شود. چه بسيار ناراحتي كه دل در آن ضعيف مي‌شود و حيله و راه فرار در آن كم مي‌شود و دوست در آن به خذلان و خواري مي‌افتد و دشمن در آن شماتت مي‌كند كه همه از طريق تو نازل شده و من به سوي تو شكوه مي‌آورم. اين گلايه، بريدگي از غير تو و رغبتي است كه به سوي تو دارم. پس در كار من گشايش كن و آن را برطرف ساز. تو سرپرست هر نعمت و صاحب هر نيكي و نهايت هر رغبت هستي.»(12)

در نيمه رجب سال 60 هجري، معاويه از دنيا رفت. يزيد جايگزين او شد. يزيد نامه‌اي به والي مدينه «وليد بن عقبه» نوشت و از او خواست كه از امام حسين(عليه السلام)، عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر بيعت بگيرد. ابن زبير و ابن عمر در اواخر ماه رجب از مدينه فرار كردند؛ اما امام حسين(عليه‌السلام) از بيعت امتناع ورزيد.

امام مركب خود را طلب كرد و بر آن سوار شده و سپس با فريادي رسا بر مردم نهيب زد: «اي اهل عراق! - در حالي كه بيشتر افراد صداي امام را مي‌شنيدند - گوش كنيد و عجله نكنيد تا شما را به آنچه حق شما بر من است موعظه كنم تا اين كه عذر را بر شما تمام كنم.»(13)

 

امام پس از شهادت اهل بيت(عليه السلام)

پس از شهادت قاسم، امام در برابر خيمه‌ها ايستاده بودند. علي اصغر در دست امام تير خورده بود و عباس نيز به شهادت رسيده بود. ديگر يار و ياوري براي امام نمانده بود. از طرفي تشنگي آن حضرت را آزار مي‌داد. امام با شمشيري آخته در برابر آن گروه ستمگر قرار گرفت. در حالي كه از حيات و زندگي مأيوس بود، آن مردم را به مبارزه مي‌طلبيد. هر كه به قتال امام حاضر مي‌شد، در دم كشته مي‌شد. در اين نبرد كسي تاب مقاومت نداشت. عده زيادي به دست تواناي امام كشته شدند.

امام به جانب راست سپاه حمله‌ور شد؛ او اينگونه رجز مي‌خواند:

الموت اولي من ركوب العار                               والعار اولي من دخول النار(14)

«مردن از آلودگي به عار و ننگ بهتر است، و عار و ننگ از ورود به آتش بهتر است.»

پس از آن، امام به طرف چپ سپاه دشمن حمله كرد و مي‌فرمود:

انا الحسين بن علي                                       احمي عيالات ابي

آليت ان لا انثني                                            امضي علي دين النبي(15)

«من حسين فرزند علي هستم، از خاندان پدرم حمايت مي‌كنم، سوگند خورده‌ام كه به دشمن پشت نكنم؛ و پيرو دين نبي اكرم(صلي الله عليه و آله) باشم.»

در واقع اين آخرين سرود حماسي اباعبدالله الحسين(عليه السلام) بوده است.

«عبدالله بن عمار بن عبد يغوث» مي‌گويد: غمگيني چون او نديده بودم كه فرزندان و اهل بيت و يار و دوستانش كشته شده باشند و اينگونه با قوت روح و بدن برزمد. امام آنگونه با جرأت و دليرانه بر دشمن حمله مي‌كرد كه گروه دلير مردان (دشمن) هر وقت او شدت نشان مي‌داد، از هم مي‌شكافت و ديگر كسي توان مقاومت نداشت.

«عبدالله بن عمار بن عبد يغوث» مي‌گويد: غمگيني چون او نديده بودم كه فرزندان و اهل بيت و يار و دوستانش كشته شده باشند و اينگونه با قوت روح و بدن برزمد. امام آنگونه با جرأت و دليرانه بر دشمن حمله مي‌كرد كه گروه دلير مردان (دشمن) هر وقت او شدت نشان مي‌داد، از هم مي‌شكافت و ديگر كسي توان مقاومت نداشت. (16)

«عمر بن سعد» در حالي كه همه سپاهيانش را مورد خطاب قرار داده بود، فرياد زد: «اين فرزند انزع البطين (از القاب امام علي عليه السلام) است، و اين پسر كشنده عرب است. از هر طرف به او حمله كنيد» ناگهان چهار اسب تيرانداز امام را محاصره كردند. در اين محاصره بين امام و خيمه‌گاه فاصله انداختند. امام به آنها نهيب زد: «اي پيروان خاندان ابي سفيان! اگر شماها دين نداريد و از روز بازگشت نمي‌هراسيد، پس در دنياي خود آزاده باشيد و به (روش) نياكان خود باز گرديد، اگر عرب هستيد، همان طور كه اينگونه مي‌پنداريد.»(17)

شمر صدا زد: «اي پسر فاطمه! چه مي‌گويي؟» امام فرمود: «من و شما با هم مي‌جنگيم، زنان گناهي ندارند. تا زنده‌ام تجاوزكاران و سركشان و نادانان خود را از تعرض به حرم من باز داريد.» شمر پذيرفت و همه امام را هدف گرفته بودند. جنگ به سختي گراييد و تشنگي عرصه را بر امام تنگ كرد. (18)

امام اينبار به سوي فرات حمله‌ور شد. «عمرو بن حجاج» كه با چهار هزار سپاه در اطراف فرات بود، شكست خورد و سپاه از اطراف امام پراكنده شد. اسب وارد آب شده بود، امام به اسب خود فرمود: «تو تشنه‌اي و من نيز تشنه‌ام؛ تا از آب ننوشي من هم از آب نخواهم نوشيد»، اسب از نوشيدن آب امتناع داشت. گويا كلام امام را مي‌فهميد. امام دست زير آب بردند كه ناگاه كسي فرياد زد: «آيا شما از (نوشيدن) آب لذت مي‌بري در حالي كه به حرم تجاوز شد؟» امام آب را ريخت و هيچ ننوشيد و با سرعت روانه خيمه‌ها شد. (19)

 

امام و وداع دوم

امام به خيمه‌گاه رسيده بود. بار ديگر با بستگان وداع كرد و آنان را به صبر و بردباري امر كرد و فرمود: «براي بلا آماده باشيد و بدانيد كه خداوند متعال حامي و نگهدار شماست و به زودي شما را از شر دشمنان خلاصي مي‌بخشد و عاقبت كارتان را به خير قرار داده، دشمن شما را به عذاب مبتلا خواهد ساخت و عوض اين بلا به شما انواع نعمت‌ها را كرامت خواهد داشت، پس شكوه و گلايه نكنيد، و چيزي كه از قدر و ارزش شما بكاهد بر زبان نرانيد.»(20) اين سخت‌ترين هنگامه در اين روز براي امام بود؛ به اين واقعيت، در وصيت حضرت زهرا(سلام الله عليها) اشاره شده است.

در اين هنگام امام متوجه دختر خود – سكينه - شد كه از بقيه زنان كناره گرفته و گريان و ندبه‌كنان است. امام به او نزديك شد. او را به صبر دعوت فرمود و تسلي داد. فرياد عمر بن سعد بلند شد: «اي واي بر شما! تا هنگامي كه او به خود و حرمش مشغول است به او هجوم بريد. به خدا سوگند، اگر او با فراغت بال به شما حمله كند طرف راست و چپ سپاه شما را از هم مي‌پاشد.»

از هر طرف به سوي امام تيراندازي شد، به گونه‌اي كه تيرها از بين طناب‌هاي خيمه‌گاه مي‌گذشت و گاه به لباس زنان اصابت مي‌كرد. زنان به وحشت افتادند و سراسيمه به خيمه‌گاه بازگشتند و همه در انتظار بودند كه امام چه برخوردي خواهد كرد. امام چون شيري غضبناك بر آنان حمله كرد. هر كه در برابر شمشير او قرار مي‌گرفت با مرگ رو به رو مي‌شد. از هر سو تيرها به امام نشانه مي‌رفت و گاه به سينه يا گلوي امام مي‌نشست.(21)

شمر صدا زد: «اي پسر فاطمه! چه مي‌گويي؟» امام فرمود: «من و شما با هم مي‌جنگيم، زنان گناهي ندارند. تا زنده‌ام تجاوزكاران و سركشان و نادانان خود را از تعرض به حرم من باز داريد.» شمر پذيرفت و همه امام را هدف گرفته بودند. جنگ به سختي گراييد و تشنگي عرصه را بر امام تنگ كرد.

امام پس از شهادت برادرش تنها شد. ناگاه دومين فرياد استغاثه بلند شد: «آيا كسي هست كه از حرم رسول خدا حمايت و حراست كند؟ آيا يگانه‌پرستي هست كه از خدا در ارتباط با ما بترسد؟ آيا پناه دهنده‌اي هست كه در پناه دادن ما به خداوند اميد بندد؟» پس از آن صداي ناله زنان بلند شد،(22) و امام سجاد(عليه السلام) با تكيه بر عصاي از جا برخاست در حالي كه از شدت بيماري شمشيرشان بر زمين كشيده مي‌شد. ناگاه امام حسين(عليه السلام) با فريادي بلند فرمود: «ام كلثوم! او را نگهدار! مبادا زمين از نسل آل محمد خالي گردد.» پس از آن ام كلثوم امام سجاد(عليه السلام) را به بستر خويش بازگردانيد.(23)

امام حسين(عليه السلام) عيال خويش را به سكوت امر فرمود و از آنها خداحافظي كرد. در آن حال، امام جبّه‌اي از خز به همراه داشتند و عمامه پيامبر را بر سر نهاده بود و شمشير آن حضرت را بر كمر بسته بود.(24) امام پيراهني طلب كردند كه هيچ كس به آن رغبت نداشته باشد و آن را زير لباس خود پوشيدند. لباسي براي امام آوردند. امام آن را نپسنديد چون آن را لباس ذلت و خواري دانست.(25) آري، لباس كهنه را گرفت و آن را قدري پاره كرد و زير لباس خود پوشيد. و زيرجامه‌اي را طلبيد و آن را نيز پاره كرد و پوشيدند، تا آن لباس را دشمنان از تنش در نياورند.(26)

پس از هر حمله امام به وسط ميدان باز مي‌گشت و مكرر اين عبارت‌ها را ترنم مي‌فرمود: «لاحول و لا قوة الا بالله العظيم(27)؛ هيچ قدرت و نيرويي نيست مگر از آن خداي بزرگ.» در همين حال گاه طلب آب مي‌فرمود. شمر در پاسخ گفت: «آن را نمي‌آشامي تا به آتش وارد گردي... .»

«ابوالحتوف جعفي» تيري به پيشاني امام نشانه رفت. امام به سختي آن را از پيشاني بيرون آورد. همراه آن خون بر صورت امام جاري شد. امام فرمود: «پروردگارا! تو مي‌بيني كه من در چه وضعيتي از اين بندگان سركش و معصيت كارت قرار گرفته‌ام، خدايا! تعداد اينها را برشمار و همه را خود بكش و بر روي زمين احدي از اينها را باقي مگذار و هرگز آنها را مورد بخشش قرار مده.»(28)

امام با صيحه‌اي بلند فرياد زد: «اي امت نابكار! چه بد بعد از محمد(صلي الله عليه و آله) با عترت او برخورد كرديد، اما شما پس از من كسي را نخواهيد كشت كه كشتن او را بر خود سهل و آسان شماريد. اما كشتن مرا ساده گرفته‌ايد؛ به خدا قسم، اميدوارم كه خداوند مرا به شهادت گرامي دارد و سپس از شما بدون اين كه خود بدانيد انتقام بگيرد.»

امام جبّه‌اي از خز به همراه داشتند و عمامه پيامبر را بر سر نهاده بود و شمشير آن حضرت را بر كمر بسته بود. امام پيراهني طلب كردند كه هيچ كس به آن رغبت نداشته باشد و آن را زير لباس خود پوشيدند. لباسي براي امام آوردند. امام آن را نپسنديد چون آن را لباس ذلت و خواري دانست. آري، لباس كهنه را گرفت و آن را قدري پاره كرد و زير لباس خود پوشيد. و زيرجامه‌اي را طلبيد و آن را نيز پاره كرد و پوشيدند، تا آن لباس را دشمنان از تنش در نياورند.

«حصين» گفت: «اي پسر فاطمه! چگونه از ما انتقام مي‌گيري؟» امام فرمود: «خدا بين خودتان چند نفر را در فقر و وحشت قرار مي‌دهد كه بدان سبب خونتان را خواهند ريخت، سپس عذابي سهمگين بر شما نازل خواهد كرد.»(29)

از آن همه زخم‌هاي بسيار، ضعف بر امام غالب شده بود، امام ايستاد تا قدري استراحت كند. فردي با سنگ به پيشاني او زد. پيشاني آن حضرت شكست و خون صورت او را گرفت. دامن لباس را بالا زد تا از ورود خون به چشمان جلوگيري كند. ديگري با تيري سه شعبه قلب امام را نشانه گرفت و آن تير بر قلب امام نشست. امام فرمود: «بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله؛ به نام خدا، و براي خدا و بر مبناي ملت و آيين رسول خدا» به آسمان سر برداشت و خداي تعالي را مورد خطاب قرار داد: «الهي انك تعلم انهم يقتلون رجلاً ليس علي وجه الارض ابن نبي غيره؛ پروردگارا! تو خود مي‌داني كه اينها مردي را مي‌كشند كه بر روي زمين جز او پسر پيامبري نيست.»(30)

سپس تير را از پشت خود بيرون كشيد و خون چون ناودان فوران زد.(31) دست را زير زخم سينه نهاد تا اين كه از خون پر شد، و به آسمان پاشيد و فرمود: «بر من آسان است آن چه فرود آيد، زيرا آن در برابر چشم خداوند است» از آن خون قطره‌اي به زمين نريخت.(32) بار ديگر دست زير خون گرفت و آن را بر سر و صورت و محاسن خود پاشيد و فرمود: «همين گونه خواهم بود تا خداوند و جدم رسول الله را ملاقات كنم، در حالي كه به خون خضاب شده‌ام؛ و خواهم گفت: اي جدم! فلان و فلان مرا كشتند.»(33)

خون همچنان جاري بود تا اين كه امام بر روي زمين نشست، ولي خود را بر روي زانو به جلو مي‌كشيد. اين حالت چندان ادامه نيافت تا اين كه «مالك بن نصر» با شمشير ضربتي به سر مبارك او زد؛ كلاه خُودي كه امام بر سر داشتند مملو از خون شد امام فرمود: «با اين دست نه بخوري و نه بياشامي و خداوند با ستمكاران محشورت سازد.» كلاه خُود را از سر برداشت و عمامه را بر كلاه خود بست.(34) دشمن امام را لحظه به لحظه بيشتر محاصره مي‌كرد.

 

   

امام قدرت برخاستن نداشت. عبدالله بن الحسن به حمايت از امام وارد ميدان شد و روي سينه امام به شهادت رسيد.(82790) مردم تمايلي به قتل امام نداشتند؛ كشتن امام را هر قبيله به ديگر طائفه واگذار مي‌كرد. (35)

ناگاه شمر فرياد زد: «منتظر چه هستيد و چرا توقف كرده‌ايد؟ همه بر او حمله كنيد.» اين بود كه «زرعة بن شريك» ضربتي به كتف چپ امام زد و «حصين» تيري به گلوي امام نشانه رفت.(36) ديگري بر گردن امام زد و «سنان بن انس» با نيزه‌اي به سينه مبارك امام زد و قفسه سينه شكسته شد؛ هم او تيري به گلوي حضرت زد(37) و «صالح بن وهب» نيزه‌اي به پهلوي او زد.(38)

«هلال بن نافع» گفت: من نزديك حسين ايستاده بودم امام در حال جان سپردن بود؛ «ليكن به خدا سوگند تا به حال كشته‌اي را نديده‌ام به نيكويي او كه در خون آغشته شود و اينگونه زيباي‌روي و نوراني باشد. آنقدر نور چهره او و زيبايي هيبتش مرا به خود مشغول داشته بود كه به طور كلي از كشته شدن او غفلت داشتم»(39) در همان حال حضرت گاه طلب آب مي‌كرد و ديگران از پاسخ به اين درخواست ابا داشتند.

پس از هر حمله امام به وسط ميدان باز مي‌گشت و مكرر اين عبارت‌ها را ترنم مي‌فرمود: «لاحول و لا قوة الا بالله العظيم؛ هيچ قدرت و نيرويي نيست مگر از آن خداي بزرگ.» در همين حال گاه طلب آب مي‌فرمود. شمر در پاسخ گفت: «آن را نمي‌آشامي تا به آتش وارد گردي... .»

 

امام و دعاي آخر

چون آن حالت امام شدت يافت، سر به آسمان بلند كرد و چنين دعا كرد: «خدايا! تو برترين جايگاه را داري، بزرگ‌ترين قدرت، آنچه مي‌خواهي مي‌كني، بي نيازي از خلايق، بزرگي‌ات بس عريض است و بر هر چه بخواهي توانايي، لطف و مهرباني تو نزديك است، در عهد و پيمان راستگويي، نعمت تو سرازير است و بلاي تو نيكو، وقتي تو را بخوانم نزديكي، هر چه را خلق كردي بر آن احاطه داري، توبه پذيرنده‌اي، از هر كسي كه به تو باز گردد، بر هر چه اراده كني دست يافته‌اي، هر چه را طلب كني مي‌يابي، وقتي كه تو را شكر گويم تو سپاسگزاري، تو فراوان ياد مي‌كني هنگامي كه تو را ياد مي‌كنم، تو را مي‌خوانم در حالي كه محتاج و نيازمندم، در حال فقر به تو رغبت نشان مي‌دهم، به سوي تو جزع مي‌كنم، در حالي كه بيمناكم، مي‌گريم در حال گرفتاري و از تو كمك مي‌طلبم در حال ناتواني، به تو تكيه مي‌كنم در حالي كه كفايتم مي‌كني، پروردگارا! بين ما و قوم ما تو خود حكم كن؛ چرا كه آنها ما را فريب دادند و ذليل و خوار ساختند، به ما نيرنگ زدند و ما را كشتند در حالي كه ما خاندان پيامبر تو و فرزند دوست محمد(صلي الله عليه و آله) هستيم كه تو او را به پيامبري برانگيختي، و او را امين وحي خود دانستي، پس ما را در كارمان گشايش عطا فرما، اي بخشنده‌ترين بخشندگان!»(40)

سپس اينگونه فرمود: "اصبر علي قضائك، يا رب، لا اله سواك يا غياث المستغيثين(41)؛ «الهي بر قضاي تو شكيبايي مي‌كنم، معبودي جز تو نيست، اي پناه درخواست كنندگان!»

نيز فرمود: « جز تو خدايي ندارم، و پرستش كننده‌اي جز تو نيست، بر حكم تو صبر مي‌كنم، اي پناه كسي كه جز تو پناهي ندارد! اي هميشگي كه پايان ندارد! و اي زنده كننده مردگان! اي كه بر كسب همه، احاطه داري! بين ما و بين آنها - اي بهترين حاكمان - تو خود قضاوت كن.»(42)

 

امام و پيام به خيمه‌ها

اسب امام در اطراف آن حضرت مي‌چرخيد و خود را به خون امام آغشته مي‌كرد.(43) ابن سعد گفته بود: «اين اسب، از اسبان خوب پيامبر است. او را بگيرند و محاصره كنند» اما مردم شام در اين امر ناكام مانده بودند. بنابراين گفت: «او را رها كنيد تا ببينم چه مي‌كند.» او پيشاني خود را به خون حسين آغشته كرد و شيهه اي زد.(44) به فرموده امام باقر(عليه السلام) آن حيوان پيوسته از ستم به حسين و از امتي كه پسر پيامبرش را كشته، مي‌ناليد و آن حيوان شيهه‌كنان به خيمه‌گاه مي‌دويد.(45)

«ابوالحتوف جعفي» تيري به پيشاني امام نشانه رفت. امام به سختي آن را از پيشاني بيرون آورد. همراه آن خون بر صورت امام جاري شد. امام فرمود: «پروردگارا! تو مي‌بيني كه من در چه وضعيتي از اين بندگان سركش و معصيت كارت قرار گرفته‌ام، خدايا! تعداد اينها را برشمار و همه را خود بكش و بر روي زمين احدي از اينها را باقي مگذار و هرگز آنها را مورد بخشش قرار مده.»

«هنگامي كه چشم زنان به آن اسب با يال و كاكل پر خون و زين واژگون افتاد، از خيمه‌گاه بيرون ريخته، موي پريشان كردند و بر صورت سيلي مي‌زدند. بر چهره خود مي‌نواختند، و فرياد ناله سر داده بودند. بعد از عزت، به ذلت و خواري افتادند و به سوي قتلگاه حسين شتابان مي‌دويدند.»(46)

ام كلثوم فرياد مي‌زد: «اي محمد و اي پدرم، اي علي جان و اي جعفر طيار و اي حمزه (سيدالشهداء) اين حسين است كه عريان به روي خاك كربلا افتاده.»(47) اما زينب(سلام الله عليها) اينگونه مي‌ناليد: "وا اخاه، وا سيداه، وا اهل بيتاه، ليت السماء اطبقت علي الارض و ليت الجبال تدكدكت علي السهل(48)؛‌ «واي برادرم! واي آقايم! واي اهل بيتم! اي كاش آسمان بر زمين مي‌افتاد و كوهها بر دشت‌ها به هم مي‌خورد.»

حضرت زينب (سلام الله عليها) نزديك امام رسيده بود.

در همان حال عمر بن سعد با عده‌اي از يارانش به قتلگاه نزديك شده بود و امام در آخرين لحظات عمر شريفش به سر مي‌برد. پس زينب فرياد زد: «اي عمر! اباعبدالله را مي‌كشند و تو به او مي‌نگري؟» وقتي عمر سعد از زينب روي گرداند، اشك چشمانش بر موهاي چهره‌اش جاري شد.(49)

زينب فرمود: «ويحكم، اما فيكم مسلم، فلم يجيبها احد(50)؛ واي بر شما! آيا در بين شما مسلماني نيست؟ احدي او را پاسخ نداد.» پس از آن ابن سعد فريادي بر سر مردم زد كه: بر او فرود آييد و او را راحت كنيد» شمر با سرعت بر گودال وارد شد و بر سينه امام نشست و محاسن شريف آن ولي اعظم الهي را گرفت و با دوازده ضربه(51) سر مقدس عزيز زهرا(سلام الله عليها) را از تن مقدسش جدا ساخت.

آخرين مناجات امام «الهي رضاً برضاك؛ خدايا به رضاي تو راضي و خشنود هستم» و آخرين كلامش «بسم الله و بالله و في سبيل الله؛ به نام خدا و به كمك خدا و در راه خدا» بود.

 

پي‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج44، ص 202 .

2- ابصارالعين، ص 23.

3- براي اثبات اين مسئله ر ك: بحارالانوار، ج44، ص 269 و 250 .

4- ابصارالعين، ص 23 .

5- الارشاد، ج2، ص30 .

6- تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص324.

7- تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص338.

8- ابصارالعين، ص 24 .

9- تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص 341- 340 .

10- كامل الزيارات، ص 75؛ بحارالانوار، ج45، ص87 .

11- بحارالانوار، ج45، ص 3.

12- الارشاد، ج2، ص96 .

13- الارشاد، ج2، ص97 .

14- مثيرالاحزان، ص72؛ خوارزمي، مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص33 .

15- مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص33؛ بحارالانوار، ج45، ص 50 .

16- مناقب آل ابي طالب، ج4، ص110.

17- تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص452 .

18- اللهوف، ص52 .

19- بحارالانوار، ج 45، ص 50؛ نفس المهموم، ص 220 .

20- موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 491 .

21- مقتل الحسين مقرم، ص 227 .

22- اللهوف، ص 50 .

23- الخصائص الحسينيه، ص 188 .

24- المنتخب للطريحي، ص 439.

25- مناقب آل ابي طالب، ج4، ص 109 .

26- اللهوف، ص 53 .

27- اللهوف، ص 51 .

28- مقتل الحسين مقرم، ص 350 .

29- نفس المهموم، ص 221، مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص 34 .

30- مقتل الحسين مقرم، ص 351 .

31- نفس المهموم، ص 222/ مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص 34/ اللهوف، ص 52 .

32- اللهوف، ص 52 .

33- مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص 34 .

34- الكامل في التاريخ، ج2، ص570؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص35 .

35- الارشاد، ج2، ص 110؛ اللهوف، ص 53- 52 .

36- الاتحاف بحب الاشراف، ص 52 .

37- اللهوف، ص 54.

38- بحارالانوار، ج 45، ص 54 .

39- بحارالانوار، ج 45، ص 57؛ اللهوف، ص 55 .

40- اقبال الاعمال، ج1، ص 315 و ج 3، ص 304؛ موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 510- 509 .

41- موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 510 .

42- رياض المصائب، ص 465؛ موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 510 .

43- امالي الصدوق، ص 98؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص 37 .

44- بحارالانوار، ج 10، ص 205 .

45- مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص 37 .

46- بحارالانوار، ج 98، ص 322.

47- بحارالانوار، ج 45، ص 60؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 37 .

48- اللهوف، ص 54 .

49- الكامل في التاريخ، ج 2، ص 572 .

50- الارشاد، ج2، ص 112 .

51- مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص 37 .

برگرفته از كتاب ياران شيداي حسين بن علي عليهماالسلام، استاد مرتضي آقا تهراني


وبلاگ رمضان المبارك

۲۴ بازديد

 وبلاگ رمضان المبارك

عيد سعيد فطر بر تمام مسلمانان جهان مبارك باد

آيا شنبه عيد فطر است ؟‎

علت اختلاف بين مجتهدان در اعلام عيد فطر

خداحافظ اي ماه غفران و رحمت

نماز عيد فطر و قربان

احكام نماز عيد فطر و قربان-نماز عيد فطر و قربان

نماز عيد-عيد فطر-عيد فطر-استهلال

ره توشه ‏هايى از عيد فطر

معيار آغاز و انجام ماههاى قمرى‏‏

هويت شرعي رويت هلال ماه و طرق احراز آن

رؤيت هلال و ثبوت ماه

اعمال شب آخر ماه مبارك رمضان

شب آخر ماه رمضان

ادعيه و اعمال روز آخر ماه مبارك رمضان و شب عيد فطر

دعاهاى شب هاى آخر ماه رمضان

روزه و رمضان در قرآن و روايت

روزه و ماه رمضان

توصيه هاي سلامتي در ماه رمضان

توصيه هاي غذايي و دارويي در ماه رمضان

توصيه هاي بهداشتي در ماه رمضان

تغذيه در ماه مبارك رمضان

مصرف خرما موثر در كاهش سردردهاي نزديك افطار

گزارش تصويري از رمضان و سفره هاي افطاري در نقاط مختلف جهان

سفره افطار را با آش رشته رنگين كنيد

مناجات سحرگاهان ماه مبارك رمضان - حاج رضا بكايي

ادعيه و زيارات با صداي حاج رضا بكايي

دعاهاي صوتي

دعاهاي ماه مبارك رمضان

دعاي مختصرسحر

دعاي سحر

دعاى عظيم الشأن براي سحر

دعاى ابوحمزه ثمالى

ابوحمزه ثمالي كيست؟

چهار اقدام مهم قبل از رسيدن ماه مبارك رمضان

۵۲ حديث از رسول خدا پيرامون ماه رمضان

اين كه”در ماه رمضان شيطان در زنجير است”چقدر مستند است؟

آموزش تهيه حلوا با خرما ويژه ماه رمضان

مسجدي كه سال‌ها «افطاري ساده» مي دهد

فلسفه ماه رمضان در سيره ثامن‌الائمه(ع)

سبك رفتاري ائمه اطهار در ماه مبارك رمضان

با تشنگي ماه رمضان چه كنيم؟

تغذيه در ماه مبارك رمضان

براي افطار و سحر چه بخوريم و چه نخوريم ؟

احاديث روزه

احاديث ماه مبارك رمضان

براي افطار و سحر چه بخوريم و چه نخوريم

مناسبتهاي رمضان المبارك

روزه داري به مثابه يك درمان

توصيه بهداشتي: تغذيه و تدابير مربوط به ماه مبارك رمضان

توصيه هاي بهداشتي در ماه مبارك رمضان

دعاهاي ماه مبارك

احياي شب قد